چرا گاهی در روابط عاشقانه به قدری گرفتار میشویم؟
همه ما آرزوی یک رابطه عاشقانه سالم و پایدار را داریم، رابطهای که در آن احساس امنیت، خوشبختی و رشد کنیم. اما گاهی اوقات، به جای این احساسات مثبت، خود را در رابطهای مییابیم که به جای رهایی، حس گرفتاری و محدودیت به ما میدهد. چرا این اتفاق میافتد؟ دلایل متعددی میتوانند در این حس گرفتاری در روابط عاشقانه نقش داشته باشند. در ادامه به بررسی 17 نکته کلیدی میپردازیم که ممکن است توضیح دهند چرا این احساس را تجربه میکنید:
- ✔️
ترس از تنهایی:
گاهی اوقات، ترس از تنها ماندن باعث میشود در رابطهای بمانیم که دیگر برایمان مناسب نیست، فقط به این دلیل که نمیخواهیم تنها باشیم. - ✔️
وابستگی عاطفی:
وابستگی بیش از حد به شریک عاطفی میتواند باعث شود که نتوانیم از رابطه جدا شویم، حتی اگر رابطه سمی و آسیبزا باشد. - ✔️
فقدان مرزهای سالم:
نداشتن مرزهای مشخص در رابطه، باعث میشود فردیت خود را از دست بدهیم و بیش از حد در زندگی شریک عاطفی خود غرق شویم. - ✔️
باورهای غلط درباره عشق:
باورهای غیرواقعی و کاملا مطلوبگرایانه درباره عشق، باعث میشود انتظارات غیرمنطقی از رابطه داشته باشیم و ناامید شویم. - ✔️
فشار اجتماعی:
فشار خانواده، دوستان و جامعه برای حفظ یک رابطه، حتی اگر رابطه خوشایند نباشد، میتواند باعث شود در آن گرفتار شویم. - ✔️
سرمایهگذاری زیاد:
هر چه زمان، انرژی و احساسات بیشتری را در یک رابطه سرمایهگذاری کرده باشیم، جدایی از آن سختتر میشود.

- ✔️
ترس از قضاوت:
ترس از قضاوت دیگران در صورت جدایی، میتواند باعث شود در رابطهای بمانیم که دیگر برایمان مناسب نیست. - ✔️
نیاز به کنترل:
تلاش برای کنترل شریک عاطفی و رابطه، میتواند باعث خفگی و محدودیت شود. - ✔️
مشکلات حل نشده:
وجود مشکلات حل نشده در رابطه، میتواند باعث ایجاد تنش و احساس گرفتاری شود. - ✔️
فقدان ارتباط موثر:
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر با شریک عاطفی، باعث میشود احساس تنهایی و عدم درک شدن کنیم. - ✔️
نادیده گرفتن نیازهای خود:
تمرکز بیش از حد بر نیازهای شریک عاطفی و نادیده گرفتن نیازهای خود، باعث میشود احساس کنیم هویت خود را از دست دادهایم. - ✔️
تغییر هویت:
منطبق کردن بیش از حد خود با شخصیت و علایق شریک عاطفی میتواند باعث شود احساس هویت خود را از دست بدهیم. - ✔️
مشکلات مربوط به عزت نفس:
پایین بودن عزت نفس، باعث میشود ارزش خود را کمتر از شریک عاطفی بدانیم و نتوانیم از رابطه ناسالم جدا شویم. - ✔️
اعتیاد به درام:
برخی افراد به درام و تنش در روابط معتاد میشوند و به طور ناخودآگاه به دنبال روابط پر فراز و نشیب میگردند. - ✔️
تکرار الگوهای گذشته:
گاهی اوقات، الگوهای منفی روابط گذشته را در روابط جدید تکرار میکنیم. - ✔️
عدم پذیرش مسئولیت:
عدم پذیرش مسئولیت نقش خود در مشکلات رابطه، باعث میشود نتوانیم راه حلی برای آنها پیدا کنیم. - ✔️
امید واهی به تغییر:
امیدوار بودن به اینکه شریک عاطفی در آینده تغییر خواهد کرد، میتواند باعث شود در رابطهای بمانیم که هیچ آیندهای ندارد.
چرا گاهی احساس میکنیم که در روابط عاشقانه به قدری گرفتار شدهایم؟
1. ترس از تنهایی
ترس از تنها ماندن یکی از قویترین محرکها برای ماندن در یک رابطه، حتی رابطهای ناسالم، است. فکر رها شدن و مواجهه با تنهایی میتواند بسیار دلهرهآور باشد. این ترس باعث میشود که ما معایب رابطه را نادیده بگیریم و به جای تمرکز بر کیفیت رابطه، صرفاً بر وجود آن تمرکز کنیم. در واقع، ترجیح میدهیم در یک رابطه ناراحتکننده بمانیم تا اینکه با واقعیت تنهایی روبرو شویم. این ترس اغلب ریشه در تجربیات کودکی و احساس ناامنی دارد. شناخت این ترس و تلاش برای غلبه بر آن، گام مهمی در انتخابهای سالمتر در روابط است. تمرکز بر دوست داشتن خود و ایجاد یک زندگی پرمعنا، میتواند ترس از تنهایی را کاهش دهد.
2. سرمایهگذاری عاطفی و زمانی
هرچه زمان و انرژی بیشتری در یک رابطه صرف کنیم، رها کردن آن سختتر میشود. احساس میکنیم سرمایهگذاری زیادی کردهایم و نمیخواهیم آن را هدر دهیم. این سرمایهگذاری شامل خاطرات مشترک، تلاشها برای حل مشکلات و امید به آیندهای بهتر است. حتی اگر رابطه دیگر خوشایند نباشد، فکر از دست دادن این سرمایهگذاری میتواند بسیار دردناک باشد. این احساس شبیه به باخت در یک بازی است؛ هرچه بیشتر ببازیم، بیشتر تلاش میکنیم تا باخت را جبران کنیم. اما گاهی اوقات، بهترین کار این است که بپذیریم که این سرمایهگذاری دیگر بازدهی ندارد و آن را رها کنیم. باید به خود یادآوری کنیم که آینده ما مهمتر از گذشته است و نباید به خاطر سرمایهگذاریهای قبلی، در یک رابطه ناسالم بمانیم. ارزیابی دقیق هزینه-فایده رابطه و تصمیمگیری منطقی، به جای احساسی، ضروری است.
3. فشار اجتماعی و خانوادگی
گاه فشارهای بیرونی، مانند انتظارات خانواده و دوستان، باعث میشوند که در یک رابطه بمانیم، حتی اگر راضی نباشیم. این فشارها میتوانند شامل نگرانی از قضاوت دیگران، حفظ ظاهر و جلوگیری از شرمساری خانوادگی باشند. ممکن است احساس کنیم که باید برای حفظ آبروی خانواده، رابطه را حفظ کنیم، حتی اگر به قیمت خوشبختی خود تمام شود. این فشارها اغلب در فرهنگهایی که ارزش زیادی برای ازدواج و حفظ روابط قائل هستند، بیشتر دیده میشود.
باید به یاد داشته باشیم که خوشبختی و سلامت روانی ما از هر چیز دیگری مهمتر است. باید شهامت این را داشته باشیم که در برابر فشارهای بیرونی ایستادگی کنیم و تصمیماتی بگیریم که به نفع خودمان است. ایجاد مرزهای سالم با خانواده و دوستان و توضیح دادن دلایل خود، میتواند به کاهش این فشارها کمک کند.
4. عدم اعتماد به نفس
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است احساس کنند که لیاقت بهتری ندارند و در نتیجه، در روابط ناسالم میمانند. آنها ممکن است فکر کنند که هیچ کس دیگری آنها را دوست نخواهد داشت و رابطه فعلی بهترین گزینه برای آنهاست. این احساس ناامنی باعث میشود که آنها رفتارهای بد طرف مقابل را تحمل کنند و از درخواست تغییر خودداری کنند. اعتماد به نفس پایین همچنین میتواند باعث شود که آنها ارزش خود را در رابطه کماهمیت جلوه دهند و نیازهای خود را نادیده بگیرند. تقویت اعتماد به نفس از طریق خودشناسی، درمان و تمرینهای ذهنی، میتواند به شکستن این چرخه کمک کند. شناخت ارزشهای خود و پذیرش نقاط قوت و ضعف، گام مهمی در افزایش اعتماد به نفس است.
5. وابستگی عاطفی ناسالم
وابستگی عاطفی ناسالم به این معنی است که ما برای احساس خوشبختی و امنیت، به شدت به فرد مقابل وابسته هستیم. این وابستگی میتواند باعث شود که ما هویت خود را در رابطه از دست بدهیم و تمام تمرکز خود را بر نیازهای طرف مقابل بگذاریم. افراد وابسته اغلب ترس زیادی از طرد شدن دارند و برای جلوگیری از آن، هر کاری میکنند. این وابستگی میتواند منجر به رفتارهای کنترلکننده و حسادتآمیز شود. ایجاد یک زندگی مستقل و پرمعنا، با علایق و فعالیتهای شخصی، میتواند به کاهش وابستگی عاطفی کمک کند. یادگیری مهارتهای مقابله با اضطراب و ترس از طرد شدن، نیز بسیار مهم است. مشاوره با یک متخصص میتواند در شناسایی و درمان وابستگی عاطفی ناسالم مؤثر باشد.
6. امید واهی به تغییر
بسیاری از افراد در روابط ناسالم میمانند به این امید که طرف مقابل تغییر خواهد کرد. آنها ممکن است به قولها و وعدههای داده شده ایمان داشته باشند و فکر کنند که با تلاش بیشتر، میتوانند رابطه را بهبود بخشند. اما در بسیاری از موارد، این امید واهی است و طرف مقابل تمایلی به تغییر ندارد. اصرار بر تغییر دادن فرد مقابل، نه تنها بیفایده است، بلکه میتواند باعث ایجاد تنش و ناامیدی بیشتر شود. پذیرش واقعیت رابطه و دیدن طرف مقابل به همان شکلی که هست، اولین قدم برای رهایی از این امید واهی است. به جای تمرکز بر تغییر دادن دیگران، باید بر تغییر خود و انتخابهایی که میکنیم تمرکز کنیم. اگر طرف مقابل به طور واقعی و مستمر در تلاش برای تغییر نیست، بهتر است رابطه را رها کنیم و به دنبال خوشبختی خود باشیم.
7. الگوهای تکرارشونده در روابط
گاهی اوقات، ما در روابط خود الگوهای تکرارشوندهای را تجربه میکنیم که ریشه در تجربیات گذشته ما دارند. این الگوها میتوانند شامل انتخاب افراد نامناسب، تکرار اشتباهات گذشته و ماندن در روابط ناسالم باشند. شناسایی این الگوها و درک ریشههای آنها، میتواند به شکستن این چرخه کمک کند. درمان و مشاوره میتواند در کشف الگوهای ناخودآگاه و تغییر آنها مؤثر باشد. با آگاهی از الگوهای خود، میتوانیم انتخابهای آگاهانهتری در روابط داشته باشیم. یادگیری از اشتباهات گذشته و تلاش برای ایجاد تغییرات مثبت، ضروری است.
8. عدم وجود مرزهای سالم
مرزهای سالم در روابط به معنی تعیین حد و مرزهای شخصی و احترام به آنهاست. افرادی که مرزهای سالمی ندارند، ممکن است به راحتی مورد سوء استفاده قرار گیرند و در روابط ناسالم بمانند. عدم وجود مرزها میتواند منجر به فداکاری بیش از حد، نادیده گرفتن نیازهای خود و تحمل رفتارهای نامناسب شود. یادگیری نحوه تعیین مرزهای سالم و قاطعانه، برای حفظ سلامت روانی و عاطفی در روابط ضروری است. گفتن “نه” به درخواستهای نامعقول، بیان نیازها و احساسات خود و ایستادگی در برابر رفتارهای نامناسب، همگی بخشی از ایجاد مرزهای سالم هستند.
9. ترس از شروع دوباره
فکر شروع دوباره و ایجاد یک زندگی جدید پس از پایان یک رابطه میتواند ترسناک باشد. شاید تصور کنیم که انرژی و توان کافی برای ساختن یک زندگی جدید را نداریم و ترجیح میدهیم در وضعیت فعلی خود بمانیم. این ترس میتواند باعث شود که ما معایب رابطه را نادیده بگیریم و به مزایای آن بیش از حد بها دهیم. اما باید به یاد داشته باشیم که شروع دوباره فرصتی برای رشد، خودشناسی و ایجاد یک زندگی بهتر است. به جای تمرکز بر ترس از ناشناخته، باید بر پتانسیلهای مثبتی که در انتظار ما هستند تمرکز کنیم. حمایت گرفتن از دوستان و خانواده، برنامهریزی برای آینده و قدم برداشتن به سوی اهداف شخصی، میتواند به کاهش ترس از شروع دوباره کمک کند.
10. منفعت طلبی
گاهی اوقات، عوامل غیرعاطفی مانند وابستگی مالی، وضعیت اجتماعی یا منافع مشترک، ما را در یک رابطه نگه میدارند. ممکن است به خاطر وابستگی مالی به طرف مقابل، نتوانیم رابطه را ترک کنیم، حتی اگر ناراضی باشیم. حفظ وضعیت اجتماعی و جلوگیری از قضاوت دیگران نیز میتواند یکی دیگر از دلایل ماندن در یک رابطه باشد. منافع مشترک مانند فرزندان، کسب و کار خانوادگی یا داراییهای مشترک، نیز میتوانند جدایی را دشوار کنند. در چنین شرایطی، باید به دقت مزایا و معایب رابطه را ارزیابی کنیم و تصمیم بگیریم که چه چیزی برای خوشبختی ما مهمتر است. یافتن راههایی برای استقلال مالی و حمایت اجتماعی، میتواند به ما کمک کند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیریم. مشاوره حقوقی و مالی نیز میتواند در مدیریت مسائل مربوط به جدایی و تقسیم داراییها مفید باشد.
11. نشناختن نشانههای رابطه ناسالم
برخی افراد به دلیل عدم آگاهی از ویژگیهای یک رابطه سالم و ناسالم، در روابطی میمانند که به آنها آسیب میرساند. آنها ممکن است رفتارهای بد طرف مقابل را توجیه کنند یا فکر کنند که این رفتارها طبیعی هستند. آموزش و کسب اطلاعات در مورد روابط سالم، میتواند به شناسایی نشانههای یک رابطه ناسالم کمک کند. برخی از این نشانهها عبارتند از: خشونت کلامی و فیزیکی، کنترلگری، بیاحترامی، دروغگویی، خیانت، حسادت بیش از حد و عدم حمایت عاطفی. با شناخت این نشانهها، میتوانیم سریعتر متوجه شویم که در یک رابطه ناسالم قرار داریم و برای خروج از آن اقدام کنیم. در ضمن، باید به صدای درون خود گوش دهیم و اگر احساس ناراحتی و نارضایتی میکنیم، به دنبال دلیل آن باشیم.
12. احساس وظیفه و تعهد بیش از حد
گاهی اوقات، احساس وظیفه و تعهد بیش از حد به طرف مقابل، ما را در یک رابطه نگه میدارد، حتی اگر خوشحال نباشیم.ممکن است به خاطر قولی که در گذشته دادهایم، یا به خاطر کمکهایی که به طرف مقابل کردهایم، احساس کنیم که باید در رابطه بمانیم.این احساس وظیفه میتواند مانع از آن شود که به نیازهای خود توجه کنیم و برای خوشبختی خود تلاش کنیم.اما باید به یاد داشته باشیم که تعهد باید دو طرفه باشد و اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نمیکند، دلیلی ندارد که ما خود را قربانی کنیم.
در ضمن، باید بین تعهد سالم و تعهد ناسالم تفاوت قائل شویم؛ تعهد سالم به رشد و خوشبختی هر دو طرف کمک میکند، در حالی که تعهد ناسالم باعث آسیب رساندن به یکی از طرفین میشود.
اگر احساس میکنیم که تعهد ما در حال آسیب رساندن به ماست، باید به دنبال راههایی برای تغییر وضعیت باشیم.مشاوره با یک متخصص میتواند در درک بهتر احساساتمان و تصمیمگیری مناسب کمک کند.
13. نقش ناجی
برخی افراد به طور ناخودآگاه جذب روابطی میشوند که در آن نقش ناجی را ایفا میکنند. آنها ممکن است به دنبال افرادی باشند که مشکلاتی دارند و نیاز به کمک دارند، به امید اینکه بتوانند آنها را نجات دهند. این افراد اغلب انرژی زیادی را صرف کمک به طرف مقابل میکنند، اما نیازهای خود را نادیده میگیرند. اما باید به یاد داشته باشیم که ما مسئول خوشبختی دیگران نیستیم و نمیتوانیم کسی را که نمیخواهد تغییر کند، نجات دهیم. تمرکز بر مراقبت از خود و تعیین مرزهای سالم، میتواند به شکستن این الگو کمک کند. به جای تلاش برای نجات دیگران، باید به دنبال روابطی باشیم که در آن هر دو طرف به طور مساوی از یکدیگر حمایت کنند. مشاوره میتواند در درک ریشههای این نیاز به نجات دادن و ایجاد روابط سالمتر مفید باشد.
14. سوء استفاده عاطفی یا فیزیکی
در روابطی که سوء استفاده عاطفی یا فیزیکی وجود دارد، ترس و ناامیدی قویترین عوامل ماندن در رابطه هستند. قربانیان سوء استفاده ممکن است احساس کنند که قدرت ترک رابطه را ندارند یا اینکه هیچ جای دیگری برای رفتن ندارند. آنها ممکن است توسط سوء استفادهگر تهدید شده باشند یا به تدریج باور کرده باشند که لیاقت بهتری ندارند. اگر در یک رابطه سوء استفادهگرانه قرار دارید، باید به دنبال کمک باشید و بدانید که تنها نیستید. با یک دوست، خانواده یا یک متخصص صحبت کنید و از آنها کمک بخواهید.
15. کمبود مهارت های ارتباطی
نبود مهارت های ارتباطی مناسب میتواند منجر به سوء تفاهم ها و حل نشدن مشکلات در رابطه شود. زمانی که نتوانیم به درستی نیازها و احساسات خود را بیان کنیم، احتمال دارد که رابطه به سمت ناخوشایندی پیش برود. فراگیری مهارت های ارتباطی مانند گوش دادن فعال، همدلی و بیان صریح و محترمانه، میتواند به بهبود رابطه کمک کند. شرکت در کلاس های آموزش ارتباط موثر یا مراجعه به مشاور زوج، میتواند در این زمینه مفید باشد. با یادگیری این مهارت ها، می توانیم به طور موثرتری با همسر خود ارتباط برقرار کنیم و مشکلات را به صورت سازنده حل کنیم. تلاش برای بهبود مهارت های ارتباطی، سرمایه گذاری ارزشمندی در رابطه است.
16. ترس از قضاوت شدن
ترس از قضاوت شدن توسط دیگران میتواند یکی از دلایل ماندن در یک رابطه ناخوشایند باشد. ممکن است نگران این باشیم که خانواده، دوستان و همکاران چه فکری خواهند کرد اگر رابطه را ترک کنیم. این ترس میتواند باعث شود که به جای گوش دادن به صدای قلب خود، به انتظارات دیگران اهمیت دهیم. اما باید به یاد داشته باشیم که خوشبختی و سلامت روانی ما از هر چیز دیگری مهم تر است. ما نباید زندگی خود را بر اساس انتظارات دیگران بنا کنیم. به جای نگرانی در مورد قضاوت دیگران، باید به دنبال روابطی باشیم که در آن احساس حمایت و پذیرش کنیم.
17. عدم آگاهی از حقوق خود در رابطه
بسیاری از افراد به درستی نمیدانند چه حقوقی در یک رابطه دارند و همین امر باعث میشود تا در روابط نامناسب و آسیبزا بمانند.آگاهی از حقوقی مانند حق احترام، حق آزادی بیان، حق داشتن حریم خصوصی، حق تصمیمگیری مستقل و حق امنیت عاطفی و جسمی، برای داشتن یک رابطه سالم ضروری است.وقتی بدانیم چه انتظاراتی میتوانیم از یک رابطه داشته باشیم و چه رفتارهایی غیرقابل قبول هستند، میتوانیم مرزهای سالمتری تعیین کنیم و از خود در برابر سوء استفاده محافظت کنیم.آگاهی از حقوق، به ما این قدرت را میدهد تا با اطمینان بیشتری برای دفاع از خود و خواستههایمان در رابطه تلاش کنیم و در صورت لزوم، تصمیمات دشوار را بگیریم.
مطالعه و مشاوره با افراد متخصص میتواند به افزایش آگاهی از حقوق در رابطه کمک کند.
شناخت و دفاع از حقوق خود، گامی اساسی در جهت داشتن یک زندگی عاطفی سالم و رضایتبخش است.






